2- بررسى كوتاه وقایع خرداد ماه 60 و تشریح چگونگى اجراى كودتا
18 اردیبهشت 1360 – بني صدر اعلام مى كند : خطاب من به امام و مردم ایران است هر اندازه آزادى ضرر داشته باشد هزار یك استبداد ضرر ندارد. بدون آزادى، استقلال بدست نمي آید و بدون این دو اسلام بي محتوى است.
25 اردیبهشت – بنى صدر پیشنهاد مراجعه به مردم و رفراندوم را میکند. او مى گوید : اگر میزان راى مردم است، آیا حق دارم پیشنهاد كنم كه این میزان اظهار بشود یا خیر؟
29 اردیبهشت – نهضت آزادى به پیشنهاد بنى صدر در مورد تشكیل جلسات بحث آزاد لبیك گفت. اما نسبت به اداره بحث آزاد توسط رادیو و تلویزیون ابراز نگرانى كرد.
1 خرداد – دكتر سنجابى، دبیركل جبهه ملى، طى نامه اى به مهدوى كنى وزیر كشور، خواستار روشن شدن وضع فعالیت جبهه ملى شد. او خواستار آزاد شدن محل تشكیلات مركزى جبهه ملى و روزنامه پیام جبهه ملى گشت.
2 خرداد – بنى صدر، بدنبال اعلام جرم علیه رجایى و نبوى راجع به نقض اصول قانون اساسى و اختلاس از اموال ایران ، در نامهاى به نمایندگان مجلس مى نویسد: دولت حق حاكمیت ایران را مخدوش نموده است. چگونه دولت آقاى رجایى بخود جرأت مى دهد دم از قطع وابستگى و كوتاه كردن دست امپریالیسم بزند حال آنكه اجازه مى دهد با قانونى متفاوت از قانون ایران در مورد دعاوى حل و فصل نشده تصمیم گیرى نماید؟
در مجلس، طرحى مطرح شد كه بنا بر آن، ریاست بانك مركزى به پیشنهاد وزیر دارایى و تصویب نخست وزیر و تائید صلاحیت بوسیله مجلس و حكم وزیر دارایى منصوب شود. علیرضا نوبرى، از همكاران بنى صدر، مسئولیت بانك مركزى را بعهده داشت.
بهشتى، «رئیس» دیوانعالى كشور در مصاحبهاى اعلام كرد : بى شك باید در موقع خود، كسانى كه شایعه شكنجه در زندانها را درست كردهاند، تحت تعقیب قضایى قرار گیرند.
3 خرداد – دكتر بهزادنیا سرپرست هلال احمر استعفاى خود را به رئیس جمهورى داد و نسبت به مصوبات مجلس و روش عمل دولت رجائى اعتراض كرد.
4 خرداد – روزنامه انقلاب اسلامى نامه علیرضا نوبرى رئیس بانك مركزى را كه سه روز قبل از آزادى گروگانها به بهزاد نبوى نوشته و نسبت به عواقب سنگین بیانیه الجزایر هشدار داده بود، منتشر كرد.
5 خرداد – نوبرى در مصاحبه ای اعلام مى كند: بصداى بلند اعلام مى كنیم كه اگر گناه ما ناهماهنگى با نوع جدید قرارداد وثوق الدوله است، ما بدین ناهماهنگى افتخار مى كنیم. باید به صراحت گفت كه باصطلاح بیانه الجزایر به منافع اقتصادى این جمهورى لطمه شدیدى زده و حاكمیت ایران را مخدوش نموده است.
محمد خامنه اى نماینده مجلس مى گوید: من از رئیس جمهور مى خواهم رفراندم را بصورت وسوسه اى در دل مردم نیاندازد.
5 خرداد – رفسنجانى رئیس مجلس اعلام مى كند: دولت رجائى نسبت به اسلام و حاكمیت ملى وفادارترین دولت طول تاریخ ایران است.
6 خرداد – خمینی بدون اسم بردن از پیشنهاد رفراندوم توسط بنی صدر در سخنرانی خود میگوید: آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی هست، اگر یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت میکنم اگرهمه ملت هم موافق باشند، من مخالفت میکنم.
7 خرداد – بهشتى اعلام مى كند: طرح مسئله رفراندم بمنظور تضعیف جمهورى اسلامى، تضعیف قانون اساسى، تضعیف مجلس و تضعیف دولت است.
خمینى در یك سخنرانى، مى گوید: مجلس بالاترین مقام است در این مملكت. مجلس اگر رأى داد و شوراى نگهبان هم آن را پذیرفت، هیچكس حق ندارد یك كلمه راجع به این بگوید. من نمى گویم رأى خودش را نگوید، رأى خودش را بگوید، اما اگر بخواهد فساد كند و به مردم بگوید كه این شورا كذا و این مجلس كذا، این فساد است و مفسد است یك همچه آدمى تحت تعقیب مفسد فى الارض باید قرار بگیرد.
7 خرداد – مردم شیراز با فریاد بنى صدر مقاومت مقاومت از بنى صدر استقبال مى كنند. بنى صدر در پاسخ به فریادهاى «استقامت استقامت مردم» شیراز مى گوید : مردم ایران پاسخ من به شعار «استقامت» شما اینست كه من با تمام توان استقامت مى كنم. پاى حرفم مى ایستم تا به نتیجه برسم. تا این شعارهایى كه این ملت براى آن انقلاب كرد تحقق نیابد وظیفه من ادامه مبارزه است یقین دارم كه شما هم با همین استقامت مى ایستید چون استقامت من براى شماست و استقامت شما هم براى من.
و خطاب به رهبران حزب جمهورى اسلامى مى گوید : مرا از محاكمه نترسانید، این محاكمه خود انقلابى در تاریخ ایران است.
9 خرداد – احمد سلامتیان در مخالفت با لایحه بودجه اعلام مى كند: این بودجه نویسى براى كشورى است كه قصد مبارزه علیه قدرتهاى اقتصادى و مالى جهانى را نداشته باشد.
9 خرداد – حسین نواب صفوى، مشاور ریاست جمهورى در سیاست خارجى، در سرمقالهاى تحت عنوان ایستاده ایم، مى نویسد : ایران اسلامى و انقلاب اسلامى در مقطعى تاریخى بسر مى برند. سرنوشت ایندو با سرنوشت جنگ تعیین مى شود. فرمانده كل قوا و رئیس جمهور دقیقاً به این حیث ، نمى تواند در برابر خطراتى كه این هر دو را تهدید مى كند، سكوت اختیار كند. اما تقابل اجتماعى تقابلى كه به جنگ داخلى منجر شود و لاجرم كار جنگ جنوب را به شكست بیانجامد، بهیچ رو توجیه نمى پذیرد. مى ماند به اینكه راه حل چیست؟ راه حل از مدتها پیش تعیین شده است: رجوع به مردم. هیچكس براى تعیین تكلیف قطعى، خصوصاً در اینباره، محقتر از مردم نیست.
حسین نواب كه در 26 اسفند، سرمقاله دیگرى، در باره روابط پنهانى بهشتى با آمریكائیها، نوشته بود، چندی بعد از كودتا، که گناهی جز نوشتن و بیان حقایق نداشت تحت شكنجه جلادان قرار گرفت و بدست دژخیمان شهید شد.
9 خرداد – كاركنان شبكه دوم تلویزیون بمنظور اعتراض به عدم امنیت حرفه اى و عزل و نصبهاى بدون ضابطه چند ساعت دست از كار مى كشند.
10 خرداد – بنى صدر اعلام مى كند: جنگ كه تمام شد برمى گردم همه مسائل را رسیدگى مى كنم. از نظر من كه مسئول امور جنگ هستم، حفظ آزادیهاى اساسى مردم نه تنها صدمه اى به جنگ نمى زند بلكه كمك هم مى كند. آیا این آزادیهاى مردم حفظ مى شوند؟ و در پاسخ در باره استعفاى خودش گفت : درخت را اره مى كنند خودش نمى افتد.
منوچهر مسعودى مشاور حقوقى بنى صدر دستگیر مى شود. او را نیزچندی بعد از كودتا اعدام میکنند.
به نقل از نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره 726
http://enghelabe-eslami.com
Filed under: مطالب تاریخی |
متن زير را از سايت:
http://enghelabe-eslami.com
در جواب سوال خيليها كه مي گويند چرا بني صدر ايران را ترك كرد و چرا مانند مهندس بازرگان در ايران نماند:
سوالات در مورد هجرت آقاى ابوالحسن بنى صدر به خارج
با عرض سلام،
به اين پرسش چند نوبت پاسخ نوشته و گفتهام. يكبار ديگر و به اختصار پاسخ مىنويسم:
1- تا 16 خرداد، آخرين ديدار با آقاى خمينى، قصد خروج از كشور به ذهن اينجانب خطور نيز نكرده بود. مىدانستم كه كودتا وارد واپسين مرحله خود شدهاست. اما برغم گزارشهاى مكرر، حاضر نبودم باور كنم آقاى خمينى، در سازش پنهانى با ريگان و بوش كه آن زمان به رياست و معاونت رياست جمهورى رسيدهبودند، آمر بودهاست. آن روز آقاى احمد خمينى، در حضور پدرش، گفت: شما، آقاى بنىصدر، يك عيب داريد و آن اينست كه ول نمىكنيد: دائم مىگوئيد ((اينها ساختهاند))! (مقصود از ((اينها))، رهبران حزب جمهورى اسلامى، آقايان بهشتى و هاشمى رفسنجانى و خامنهاى و… بود) هرچه بود، تمام شد. امام مىفرمايند شما بايد با ((اينها)) همكارى كنيد. اين لحظه، لحظه بسيار تلخى بود. زيرا در اين لحظه، آخرين ضربه به جام بلورين اعتمادم به آقاى خمينى خورد. روشن شد كه سازش پنهائى بدستور آقاى خمينى انجام گرفته است.
2- در 30 خرداد، اين پرده وهم كه آقاى خمينى روبروى مردم نمىايستد و به روى آنها آتش نمىگشايد نيز از ميان رفت.
3-در شرائط مخفى، با دوستان و مشاوران خود به شور نشستيم: استبدادى كه با كودتا مستقر مىشود، قصد ادامه جنگ را، در سود قدرتهاى طرف معامله (امريكا و انگليس و اسرائيل)، دارد. در هشدار 22 خرداد، خاطر نشان كرده بودم كه از مقاصد كودتاكنندگان يكى ادامه جنگ است. هدفهاى ديگر را نيز بر شمرده بودم. اين هشدار در مجلس خوانده شده بود و از بخت بد، همان هدفها را پى گرفتند و بدست ملاتاريا، آن قدرتها به آن هدفها رسيدند. پرسش اينست: با وجود علم به اين واقعيت، ميدان واقعى مبارزه كجاست؟ كجا را بايد صحنه مبارزه كرد تا بتوان پيوندهاى آلى ريگانيسم و تاچريسم با خمينسيم را قطع كرد و ايران را از استبداد مرگبار و ويرانگر آسود؟ حاصل شور اين شد كه ميدان اصلى در غرب است. در آنجاست كه مىتوان به مبارزه بزرگ برخاست و نگذاشت تجربه انقلاب نيز به سرنوشت دو تجربه، تجربه انقلاب مشروطيت و تجربه ملى كردن نفت دچار شود.
4-اين ايام، از بد و بدتر و مدار بسته بد و بدتر فراوان سخن بميان است. نظريه سازان جبهه ((اقتدارگرا)) فاش مىگويند و مىنويسند كه بايد بديل (آلتر ناتيو) مردم سالار را از ميان برد تا بدتر (گروه رجوى)، خود، عامل ثبات رژيم شود. بعد از 20 سال، اين نظريه اعتراف صريحى است بر اين واقعيت كه آن روز نيز بنا بر ايجاد همين مدار بسته بود. پذيرفتن خطر تجربه و ورود در آن، با ايجاد شوراى ملى مقاومت، ايران را از اين خطر حفظ كرد و امروز رژيم در برابر جامعهاى كه آزادى مىخواهد، روز به روز منزوىتر مىشود. 5 – با وجود اين، اينجانب گفتم پيش از ((انتخابات)) رياست جمهورى حاضر به ترك ايران نمىشوم. زيرا يا مردم در دادن راى شركت مىكنند و يا نمىكنند. اگر در دادن راى شركت كردند، كودتا را امضا كردهاند و تكليفى بر عهده اينجانب نسيت جز بعنوان يك ايرانى. اگر مردم شركت نكردند، بمعناى اينست كه كودتا را امضا نمىكنند.
در آن صورت، وظيفه پيدا مىكنم كه در مقام منتخب و معتمد مردم عمل كنم. اين شد كه تا انجام ((انتخابات))، خروج از ايران را به تاخير انداختيم. روزى بعد از راىگيرى، از وزارت كشور به اينجانب اطلاع دادند كه در سراسر كشور 2 ميليون و 700 هزار نفر بيشتر راى ندادهاند. كسب تكليف كردهايم گفتهاند چون حيثيت اسلام و جمهورى اسلامى در ميان است، ميزان مشاركت را بيشتر از اولين انتخابات رياست جمهورى، اعلام كنيد!
اين شد كه با خروج از كشور موافقت كردم و بهنگام ورود به فرانسه، گفتم: براى افشاى روابط ارگانيك خمينيسم و ريگانيسم از ايران بيرون آمدهام.
از آن روز، به افشاى روابط پنهانى مشغول شدم: افتضاحهاى اكتبر سورپرايز و ايران گيت و نيز ايران گيتهاى اروپائى كه افشاى فروشهاى پنهانى اسلحه به قصد طولانى كردن جنگ بود، يك رشته از كوششها در مهاجرت بودهاند.
اين تذكر مىتواند بى فايده نباشد: ترس از خطر موجب مهاجرت نبود. چرا كه طى 20 سال، بقول ناظران سياسى، در جهان، همواره يكى از 5 نفرى بودهام كه در بيشترين تهديدها، تهديدهاى روز مره انواع تروريستها هستند.
بهر رو، حاصل كوششها در افشاى روابط پنهانى ملاتاريا با قدرتهاى خارجى، مبارزه با اختاپوس جهانى فساد كه ملاتاريا عضو آنست و نيز مبارزه با تروريسم و جنايتهاى رژيم و تجاوزهايش به حقوق بشر و نيز كوششهاى علمى دو دهه، پاسخ پرسش شما هستند.
شاد و پيروز باشيد.
دوستان یک سری سوالات را همراه با دروغ و توهینی که 30 سال است به آقای بنی صدر نسبت میدهد مطرح کردند که مرا برآن داشت پاسخی درخور به این پرسشها بدهم از شما هم میخواهم ابتدا بروید تحقیق کنید بعد اظهار نظر کنید.
بحث فرار آقای بنی صدر با لباس زن:
با مراجعه به دو لینک زیر پاسختان را خواهید یافت:
http://free-index.blogspot.com/2009/10/blog-post_25.html
http://www.banisadr.com.fr/pictures/pictures_main.html
درود بر بنی صدر مرگ بر خامنه ای